گفتگو درباره واژه گزارش تخلف عربده کردن نویسه گردانی: ʽRBDH KRDN عربده کردن . [ ع َ ب َ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدمستی کردن . فریاد کردن : شحنه بود مست که آن خون کندعربده با پیرزنی چون کند. نظامی .هر که می با تو خورد عربده کردهر که روی تو دید عشق آورد. سعدی .پسرش خمر خورد و عربده کرد. (گلستان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود