عرض . [ ع َ رِ ] (از ع ، ص ، اِ) مخفف عارض . عرض دهنده ٔ لشکر. شمارکننده ٔ سپاهیان . سان دهنده . (فرهنگ فارسی معین ). مفتش . لشکرنویس
: و از آن جایگه شد به پرده سرای
عرض پیش او رفت با رهنمای
۞ .
فردوسی .
عرض را بخوان تا بیارد شمار
که چند است مردم که آید بکار.
فردوسی .
عرض با جریده بنزدیک شاه
بیامد بیاورد مرّ سپاه .
فردوسی .
نوشتی عرض نام و دیوان اوی
بیاراستی کاخ و میدان اوی .
فردوسی .