اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عرض

نویسه گردانی: ʽRḌ
عرض . [ ع ِ ] (اِخ ) مزارع است در حوالی مسجد قبلتین . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ارض الجبل . [ اَ ضُل ْ ج َ ب َ ] (اِخ ) عراق عجم و آن ظاهراً همان جبال است که اصفهان و زنجان و قزوین و همدان و دینور و کرمانشاهان و ری با...
عارض لشکر. [ رِ ض ِ ل َ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنکه سپاه را عرض دهد. رجوع به عارض شود.
سیمین عارض . [ رِ ] (ص مرکب ) که عارض او در سپیدی چون سیم بود. سپیدچهره : ساکنانش حور سیمین عارض و زرین کمرخادمانش ماه آتش ناوک و آهن کمان...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اِ ر ز. آروغ زدن به گویش کازرونی(ع.ض)
یاسمین عارض . [ س َ رِ ] (ص مرکب ) آن که عارض وی چون یاسمین سفید است : ز دست دلبر گلرخ دلارایی پریچهره عیاری یاسمین عارض نگاری مشتری سیم...
ارض عاتکة. [ اَ ض ُ ت ِ ک َ ] (اِخ ) سرزمینی است درخارج باب الجابیه ٔ دمشق . منسوب به عاتکة بنت یزیدبن معاویةبن ابی سفیان بن حرب ، مکناة به ...
ارض موعود. [ اَ ض ِ م َ ] (اِخ ) ارض مقدسه . فلسطین . کنعان .
ارض المقدس . [ اَ ضُل ْ م َ دِ ] (اِخ ) ۞ ارض المقدسة: و ع-رض ل-ه أن سافر الی ارض المقدس و صام به صوماً واحداً... (تاریخ الحکماء قفطی ص 1...
ارض المقدسة. [ اَ ضُل ْ م ُ ق َدْ دَ س َ ] (اِخ ) ارض موعود. فلسطین . قری المبارکة: البیت المقدس و اسمها بالعبرانی اورشلیم یعنی دارالسلام و مدین...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۰ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.