اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عرضی

نویسه گردانی: ʽRḌY
عرضی . [ ع ِ رِض ْ ضا ] (ع اِمص ) شادمانی . (منتهی الارب ).نوعی راه رفتن با میل و عدول . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
عرضی . [ ع َ ضا ] (ع اِ) نوعی از جامه . (منتهی الارب ). یکی نوع جامه . (ناظم الاطباء). || بعضی مرافق سرای و خانه . (لغت عراقی است ). (منت...
عرضی . [ ع َ ضی ی ] (ص نسبی ) منسوب به عَرض .افقی . مقابل طولی . رجوع به عرض شود. || عرضه داشت و تذکار و اظهار عاجزانه . (ناظم الاطباء).
عرضی . [ ع َ رَ ضی ی ] (ص نسبی ) منسوب به عَرَض .رجوع به عَرَض شود. || در اصطلاح منطق ، عارضی . مقابل جوهری . مقابل ذاتی . مقابل غریزی . ...
عرضی . [ ع ُ ضی ی ] (ع ص نسبی ) آنکه بر زین نشستن و ثبات نتواند. (منتهی الارب ). کسی که بر روی زین سست نشسته باشد. (ناظم الاطباء). کسی ...
عرضی . [ ع ُ ] (ص نسبی ) نسبت است به عرض ، که آن شهر کوچکی است در صحرا بین فرات و دمشق ، از اعمال حلب . و چند تن از دانشمندان بدانجا منسو...
عرضی . [ ع ُ ] (اِخ ) عمربن عبدالواهاب بن ابراهیم عرضی شافعی قادری . مفتی و محدث و فقیه عصر خویش در حلب وی به سال 950 هَ . ق . متولد شد....
عرضی . [ ع ُ ] (اِخ ) محمدبن عمربن عبدالوهاب حلبی عرضی ، مکنی به ابوالوفاء. مفتی شافعی ها در حلب . وی به سال 993 هَ . ق . در این شهر متولد...
راهی که از عرض یک مسیر طی شود
واحدعرضی . [ ح ِ دِ ع َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )در اصطلاح فلسفه ٔ قدیم واحد عرضی واحد مجازی است و بر دو قسم است یکی آنچه ظاهرالتکثر است ...
اصول عرضی . [ اُ ل ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از اصطلاحات حکمت اشراق است .رجوع به اصول طولی و حکمت اشراق چ کربن ص 179 شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.