عرضی
نویسه گردانی:
ʽRḌY
عرضی . [ ع ُ ] (ص نسبی ) نسبت است به عرض ، که آن شهر کوچکی است در صحرا بین فرات و دمشق ، از اعمال حلب . و چند تن از دانشمندان بدانجا منسوبند که از آن جمله است ابوالحارث عبدالوهاب بن ضحاک عرضی . (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به معجم البلدان شود.
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
حرکت عرضی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ع َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکتی که عُروض او بر جسم بوسیله ٔ عُروض اوست بر جسم دیگر، مانند جالس در کشتی ....
طبقه ٔ عرضی . [ طَ ب َ ق َ / ق ِ ی ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از طبقات عالم مثال است . رجوع به طبقات عالم مثال و حکمت اشراق چ هَ . کر...
عارضی . [ رِ ] (ص نسبی ) نسبت است به عارض ، مقابل اصلی ، چنانکه گویند سکون عارضی ، حرکت عارضی ، حوادث و آفات عارضی و آنچه لاحق شود به چیز...
عارضی . [ رِ ] (حامص ) شغل عارض داشتن . لشکرنویسی . عرض دادن لشکر.عارض بودن : روز دیگر شنبه بوالفتح را به جامه خانه بردند و خلعت عارضی پو...
عارضی . [ رِ ] (اِخ ) قمی . صادقی کتابدار نویسد: شاعرپیشه است و به اردوی معلا رفت و آمد داشت طبع خوبی دارد و شعرش چنین است :یک شب نشد که ...
ارضی . [ اَ ] (ص نسبی ) ۞ منسوب به ارض . زمینی . خاکی . بری .- آفات ارضی ؛ مقابل سماوی .- شکل ارضی ؛ مکعب .
ارضی . [ اَ ضا ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از رِضی و رضوان . خشنودتر. راضی تر. || مرضی تر.
ارزی . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب به ارز، از قرای طبرستان .
ارزی . [ اَ رُزْ زی ی ] (ع ص نسبی ) منسوبست به اَرُزّ به معنی برنج و نسبت است به برنج پز و رزی بحذف همزه هم آمده است . مشهور بدین نسب...
ارزی . [ ] (اِخ ) اسفراینی . او راست : عجائب الدنیا. وفات وی به سال 279 هَ .ق . بود. (کشف الظنون ).