اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عرفان

نویسه گردانی: ʽRFAN
عرفان . [ ع ِ رِف ْ فا ] (اِخ ) نام صاحب آن راعی و چوپان که در حق صاحب خود چنین گفته است :
کفانی عرفان لکری و کفیته
کلوء النجوم و النعاس معانقه .

(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه
عرفان . [ ع ِ ] (ع مص ) شناختن و دانستن بعد از نادانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شناختن . (زوزنی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). شناختن . باز...
عرفان . [ ع ِ ] (اِخ ) نام زنی سرودگوی که در این فن ید طولی داشت . (منتهی الارب ). یکی از مغنیه ها و آوازه خوانهای عصر عباسی ، و معاصر عریب ...
عرفان . [ ع ِ رِف ْ فا ] (ع مص ) شناختن و دانستن بعد از نادانی . (از منتهی الارب ). || درک کردن به یکی از حواس خمسه . || اقرار کردن به ...
عرفان . [ ع ِ رِف ْ فا / ع ُ رُف ْ فا ] (ع اِ) جندب کلان و بزرگ مانند ملخ . و آن جز در گیاه «رمث » و «عنظوان » یافت نشود. ویا کرمکی است که د...
عرفان . [ ع ِ رِف ْ فا ] (اِخ ) گویند جایگاهی است به عینة. (از معجم البلدان ).
عرفان . [ ع ُ ] (اِخ ) معلی بن عرفان . تبع تابعی است . (منتهی الارب ).
عرفان . [ ع ُ رُف ْ فا ] (اِخ ) نام کوهی است . (معجم البلدان ). کوهی است . (منتهی الارب ).
عرفان، در واقع یک مرام و یک مکتب است، که بر طبق یک جهان بینی خاص بنا شده. در واقع، طریقه‌ای است در میان همه مکاتب موجود در جهان که برای کشف حقیقت، نه ...
عرفان، در لغت[۱] به معنی «شناختن» است و برمبنای ریشه عَرَفَ در زبان عربی می باشد.[۱] تاکنون چندین کلمه از آن مشتق شده است. مانند اِعتِراف، مُعرِّف، مَ...
خدا را بهتر شناختن همراه با آرایش عرفانی روح از هر نوع پلیدی و گناه
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.