عرفان
نویسه گردانی:
ʽRFAN
عرفان . [ ع ُ ] (اِخ ) معلی بن عرفان . تبع تابعی است . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
عرفان کده . [ ع ِ ک َ دَ / دِ ] (اِمرکب ) خانه ٔ عرفان . مرکز عرفان . جایگاه عرفان . آنجاکه مجمع عرفان و جایگاه معرفت اﷲ باشد : روز تعطیل به عر...
عرفان مآب . [ ع ِ م َ] (ص مرکب ) عارف و دانشمند و حکیم . (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
هفت وادی عرفان، به قول مولانای بلخ هفت شهر عشق است و یا هفت مرحله از عرفان که یک عارف با سیر و سلوک، این مراحل را در مسیر عرفان می پیماید و این هفت و...
عرفا مسئله وجود زن را از دیدگاه دیگری مورد بحث قرار داده و سعی کردهاندمقام و موقعیت زن را از یک دیدگاه وجودی و الهی تبیین کنند. ذکورت...
بر عالم عرفان زدن . [ ب َ ل َ م ِ ع ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) بر درعرفان زدن . از حجاب و شرم بیرون آمدن . (آنندراج ).
قصر عارفان . [ ق َ رِ رِ ] (اِخ ) دیهی بر یک فرسنگی شهر بخارا بوده ، و ابتدا قصر هندوان نام داشته است : از قصر عارفان به طرف شهر بخارا میرفتن...