گفتگو درباره واژه گزارش تخلف عروس نویسه گردانی: ʽRWS عروس . [ ع َ ] (اِخ ) (تیم ...) نام تیمی بوده است ظاهراً به بخارا. (یادداشت مرحوم دهخدا) : دریغ تیم عروس و دریغ تیم ملک که این و آن سفط جبه بود و دستارم .سوزنی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی عروس دریایی عروس دریایی . [ ع َ س ِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ جانوری است سخت پوست از شاخه ٔ بندپاییان و از رده ٔ سخت پوستان و جزو راسته ٔ ده پاییا... عروس حمام بر عروس حمام بر. [ ع َ ح َم ْ ما ب َ ] (نف مرکب ) آنکه عروس را به گرمابه برد. || (اِ مرکب ) جامه ٔ تنک و باریک و خوش رنگ و سخت کم دوام که ی... عروس هزار داماد کنایه از دنیا (می گویند: به دنیا دل نبند که عروس هزار داماد است ... به دیگران وفا نکرد به تو هم نمی کند!) عروس پشت پرده عروس پشت پرده . [ع َ س ِ پ ُ ت ِ پ َ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاکنج ، که نوعی گیاه است . عروس پرده . عروس در پرده . عروسک پس پرده ... یک کلام از مادر عروس این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. عروص عروص . [ ع َ ] (ع ص ) ناقه ای که عرقش بوی خوش دارد. (منتهی الارب ). ماده شتر خوش بو، آنگاه که عرق و خوی کند. (از اقرب الموارد). اروس اروس . [ اَ] ۞ (اِ) متاع . کالا. (برهان ) (جهانگیری ). اسباب . (برهان ). آخریان : یک روز چارپای ببردستم از گله روز دگر اروس و قماش از نهاندره ... اروس اروس . [ ] (ص ) روشن و صیقل زده . (در سه نسخه ٔ خطی منتخب اللغات ). و جای دیگر دیده نشد. اروس اروس . [ اِ رُس ْ ] (اِخ ) ۞ در اساطیر قدیمه ٔ یونان نام خداوند عشق است . لاطینیان آنرا کوپیدون میگفتند. رجوع به کوپیدون شود. اروس اروس . [ اُ ] (اِخ ) ۞ رومی . او راست کتابی در نیرنجات . (الفهرست ابن الندیم چ مصر ص 434). و شاید وی همان اریوس بن اصطفانوس بن بطلینس رومی... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود