اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عز

نویسه گردانی: ʽZ
عز. [ ع َزز ] (ع ص ) رجل عز؛ مرد ارجمند. (ناظم الاطباء). مرد قوی و عزیز. (از اقرب الموارد). عزیز. گرامی . رجوع به عزیز شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
اض . [ اَض ض ] (ع مص ) مضطر گردانیدن فقر کسی را بسوی کسی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). مُلْجاء و مضطر کردن کسی را به کسی . (از اقرب الموار...
اض . [ اِض ض ] (ع اِ) اصل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کریم الاض ؛ ای الاصل . (اقرب الموارد). اِص بنقل صاغانی از ابن عباد. (تاج العروس ...
عاض . [ عاض ض ] (ع ص ) با دندان گزنده . (ناظم الاطباء). || شتری که خار خورد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
عاذ. [ ذِن ْ ] (ع ص ) مکان عاذ؛ یعنی مکانی که دور از آب است . (منتهی الارب ).
آذَ (اوستایی) سپس، بعد، آنگاه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
از نو. [ اَ ن َ / نُو ] (ق مرکب ) از سر. دوباره . مجدداً. بار دیگر. باز.
بی از. [ اَ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) رجوع به ماده ٔ بعد و رجوع به بی ز شود.
از چه . [ اَ چ ِ ] (ق مرکب ) برای چه ؟ چرا؟ عم ّ؟ عن ما؟ لِم َ؟ : دلبرا دو رخ تو بس خوبست از چه با یار کار گست کنی ؟ عماره ٔ مروزی .از چه توبه...
از دم . [ اَ دَ ] (ق مرکب ) در تداول عوام ، همه . جمعاً.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۲۱ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.