اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عزا

نویسه گردانی: ʽZʼ
عزا. [ ع ِزْ زا ] (اِخ ) (کفر...) ناحیه ای است از اعمال موصل . و احتمال میرود که آن مأخوذ از عز بمعنی باران شدید باشد و الف آن تأنیث راست . و در این صورت مفهوم آن چیزی شبیه «سرزمین بارانی » خواهد بود. (از معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عزا داشتن . [ ع َ ت َ ] (مص مرکب ) ماتم داشتن پس از مرگ کسی . (فرهنگ فارسی معین ). سوکوار بودن .
عزا گرفتن . [ ع َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) زاری و شیون کردن و به حالت ماتم زدگان درآمدن و برای سوک و مصیبت لباس سیاه در بر کردن . (ناظم الا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
عظا. [ ع َ / ع َ ظِن ْ ] (ع مص ) آماسیدن شکم شتر از خوردن گیاه عنظوان . (از منتهی الارب ). عَظی ̍. (از اقرب الموارد). رجوع به عظی شود.
عظا. [ ] (اِ) نوعی از صدف است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویه ).
آزا. (اِ) در فرهنگهای فرانسوی در ریشه ٔ کلمه ٔ آسافوتیدا ۞ به معنی انقوزه مینویسند که اصل این کلمه از آزای فارسی به معنی راتیانج و رخبی...
ازا. [ اَ ] (اِ) رجوع به آزا شود. || در فرهنگ شعوری بنقل از وسیلةالمقاصدمصطکی و ژاژ آمده است . گمان میکنم ازوا و ازوی باشد و ژاژ هم وُژ و...
ازاء. [ اِ ] (ع ص ، اِ) مقابل . برابر. (منتهی الارب ). حِذاء. روبروی . رویاروی . قِبال . تِجاه . || سبب زندگانی یا سبب فراخی عیش و افزونی آن...
ازاء. [ اِ ] (ع مص ) مقابل و برابر شدن . (منتهی الارب ). مقابلة. (غیاث ). برابر شدن چیزی با چیزی . (وطواط). موازات .
اضا. [ اَ ] (ع اِ) اَضی ̍. ج ِ اَضاة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به اضاة شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.