اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عزب

نویسه گردانی: ʽZB
عزب .[ ع َ زَ ] (ع ص ) مرد بی زن ، و آن به سبب انفراد و تنهایی اوست . و زن بی شوی . (از منتهی الارب ). آنکه او راخانواده و اهل نباشد، از مردان و از زنان . و گویند عزب ، مرد بی خانواده و اهل است و عزبة زن بی شوی . (ازاقرب الموارد). جمع آن در مذکر عُزّاب به اعتبار اصل آن که عازب است ، و أعزاب به اعتبار لفظ آن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). در تداول فارسی زبانان ، مرد بی زن . (دهار). مرد ناکدخدا و مجرد و آنکه زن اختیار نکرده باشد. (ناظم الاطباء). مجرد :
نه یکی و نه دو و نه سه و هشتاد و دویست
هرگز این دخت بسودن نتواند عزبی .

منوچهری .


ای پسر گیتی زنی رعناست بس غرچه فریب
فتنه سازد خویشتن را چون به دست آرد عزب .

ناصرخسرو.


فارغ از آبستنی روز و شب
نامیه عنین و طبیعت عزب .

نظامی .


من گُرْسنه در برابرم سفره ٔ نان
همچون عزبم بر در حمام زنان .

سعدی .


عزب را نکوهش کند خرده بین
که میرنجد از خفت وخیزش زمین .

سعدی .


نسبتی سخت قریب است خدا خیر کناد
دختر رز عزب است و پسر حرص عزب .

درویش واله هروی (از آنندراج ).


تعزب ؛ عزب شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). تأبد؛ عزب بنشستن . (تاج المصادر بیهقی ). || محاسب و مستوفی درجه ٔ سیُم که از او زیردست تر نباشد. (از یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به عزب باشی و عزب دفتر و عزب نویس شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عاذب . [ ذِ ] (ع ص ) آنکه میان او و آسمان چیزی حائل نباشد. || بازمانده از خوردن از شدت تشنگی . || ستور ایستاده که آب و علف نخورد. (من...
اضب . [ اَ ض َب ب ] (ع ص ) شتر بیمارسینه یا بیمارسپل . مؤنث : ضَبّاء. ج ، ضُب ّ. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آن اشتر که سول وی درد کند. (تاج ...
اضب . [ اَ ض ُب ب ] (ع اِ) ج ِ ضَب ّ. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به ضب شود.
اظب . [ اَ بِن ْ ] (ع اِ) ج ِ ظبی ، غزال . (از متن اللغة). و اصل اظب ، اَظبُوٌ بود که به روش اَدل اعلال شد. (از اقرب الموارد).ج ِ ظبی . (منتهی ...
نیت پاکی و لازم گرفتن و صبر گزیدن بر کسی , صبر نکو کردن
ازب العقبة.[ اَ زَب ْ بُل ْ ع َ ق َ ب َ ] (اِخ ) نام شیطانی است .
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.