اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عزل پذیر

نویسه گردانی: ʽZL PḎYR
عزل پذیر. [ ع َ پ َ ] (نف مرکب ) عزل پذیرنده . قابل عزل شدن . شایسته ٔ برکناری . درخور عزل . || قبول برکناری کننده . که عزل و برکناری را بپذیرد :
تا بر این است ره و سیرت تو
نیست این دولت تو عزل پذیر.

سوزنی .


سپه آورد رُخَت ، مورچه ٔ مشکین پر
تا تو از مملکت حسن شوی عزل پذیر.

سوزنی .


به وزارت نشسته خوشدل و شاد
وز امارت نگشته عزل پذیر.

سوزنی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.