اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عزیز گشتن

نویسه گردانی: ʽZYZ GŠTN
عزیز گشتن . [ ع َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) عزیز شدن . ارجمند شدن :
گر سوی من آئی عزیز گردی
پیوسته بود با تو قیل و قالم .

ناصرخسرو.


به چل سال باید که گردد عزیز.

سعدی .


مناعة؛ عزیز گشتن . (منتهی الارب ). رجوع به عزیز و عزیز شدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.