عسب
نویسه گردانی:
ʽSB
عسب . [ ع َ ] (ع اِ) آب گشن و نسل آن و فرزند. (منتهی الارب ). نسل : قطع اﷲ عسبه ؛ خداوند نسل او را قطع کناد! (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۶ ثانیه
بازار اسب . [ اَ ] (اِخ ) نام در شِمالی قلعه ٔ اختیار الدین ، در شهر بند هرات . رجوع به روضات الجنات چ امام ص 79 و حبیب السیر چ قدیم طهران ج ...
عصب بینایی (به انگلیسی: Optic nerve) دومین زوج از اعصاب مغزی است.از دیدگاه بافت شناسی[۱]، لایه هشتم شبکیه معادل لایه سلولهای گانگلیون[۲] است.لایه سلو...
پالای اسب . [ اَ ] (اِ مرکب ) بمعنی اسب یدک کش باشد. (شعوری بنقل از مجمع).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اسب دوالی . [ اَ ب ِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسبی که آنرا بضرب تسمه و دوال رانند : گر زهد همی جوئی چندین بدر میرچون میدوی ای بیهده چ...
واژه اسب (Aspa)(نیک آفرید) که در اوستا آمدهاست، خود واژه ای است از دوره پیش از تاریخ و به احتمال زیاد مادی(پارتی، اوستایی)، و در پارسی باستان (asa)ب...
افعی مرجان عصب . [ اَ ی ِ م َ ع َ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) افعی کهرباپیکر که شعله ٔ آتش باشد. (آنندراج ) (هفت قلزم ) (برهان ). و رجوع به ...