گفتگو درباره واژه گزارش تخلف عسر نویسه گردانی: ʽSR عسر. [ ع ِ ] ۞ (اِخ ) آن را نام قبیله ای از جن دانسته اند، و برخی گویند سرزمینی است که جن در آن سکنی دارد. و برخی آن را نام جایگاهی دانسته اند. و آن را «عشر» به شین معجمه نیز نوشته اند. و نام آن در شعر ابن احمر و زهیر آمده است . (از معجم البلدان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه واژه معنی اثر اثر. [ اَ ث َ ] (ع اِ) عقب . ایز. حف ّ. حفف :خرج فی اثره ؛ برآمد پس او. (منتهی الارب ). || نشان . پی . داغ پای . جای پای . نشان قدم : قطع اﷲ ... اثر اثر. [ اَ ] (ع اِ) جوهر شمشیر. ج ، اُثور. (منتهی الارب ). پرند شمشیر. اثر اثر. [ اُ ث ُ ] (ع اِ) جوهر شمشیر. || نشان زخم که بعد صحت باقی ماند. || رونق روی . (منتهی الارب ). آب ِ رو. اثر اثر. [ اُ ] (ع اِ) نشان زخم که بعد صحت باقی ماند. || رونق روی . || نشانی است در باطن سپل شتر که به آهن کرده میشود تا بدان پی آن ش... اثر اثر. [ اِ ] (ع اِ) جوهر شمشیر.(منتهی الارب ). پرند شمشیر. ج ، اُثور. || بعد. پس . (منتهی الارب ). پی . (مؤید). || روغن خالص . (منتهی الارب ). ... اثر اثر. [ اَ ث ِ/ ث ُ ] (ع ص ) آنکه خود را بر اقران برگزیدن خواهد به صفات نیکو. آنکه گزیند چیزهای خوب را برای خود، نه برای یاران . اثر اثر. [ اَ ] (ع مص ) بر گشنی داشتن . (تاج المصادر). || بسیار جستن شتر نر بر شتر ماده . (منتهی الارب ). || برانگیختن . اثر اثر. [ اَ ث َ ] (ع مص ) بر اثر ماندن . در عقب ماندن . || نقل کردن حدیث . روایت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || برگزیدن . اثر اثر. [ اَ ث َ ] (اِخ ) شفیعائی (آخوند...). از متأخرین شعرای شیراز و صاحب دیوانی است حاوی 11000 بیت . وفات او در سال 1113 هَ .ق . به لار بو... اثر اثر.[ اَ ث َ ] (اِخ ) (امیر...) ملکشاهی . صاحب حبیب السیر در احوال حسن صباح آرد: کار اسمعیلیه ترقی تمام گرفت و قلعه ٔ گردکوه و لامسر نیز بتح... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۹ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود