عسر
نویسه گردانی:
ʽSR
عسر. [ ع ُ ] (ع مص ) دشوار گردیدن . (از منتهی الارب ). دشخوار شدن . (المصادر زوزنی ). دشخوار شدن کار. (تاج المصادر بیهقی ). دشوار شدن . (ترجمان علامه جرجانی ). ضد یسر. (از اقرب الموارد). دشوار شدن شیر و باران و علم و کار. (دهار). عَسارة. و رجوع به عسارة شود. || در وقت تنگدستی از مدیون و غریم وام خود را خواستن . (از اقرب الموارد). عَسر. رجوع به عَسر شود. || تنگ و سخت گردیدن روزگار. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَسارة. و رجوع به عسارة شود. || دشوار شدن زن را زادن بچه . (از منتهی الارب ). عَسارة. و رجوع به عسارة شود. || بیرون نیامدن آنچه در شکم است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَسارة. و رجوع به عسارة شود. || مخالفت کردن با کسی . (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). عَسارة. و رجوع به عسارة شود.
واژه های همانند
۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
اصر. [ اَ ] (ع اِ) اِصْر. اُصْر. عهد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (آنندراج ). پیمان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زنهار. (مهذب الاسماء) : و ا...
اصر. [ اَ ] (ع مص ) شکستن . (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء). اصر چیزی ؛ شکستن آنرا. (از اقرب الموارد)...
اصر. [ اِ ] (ع اِ) آنچه مایل گرداند ترا به چیزی . (از منتهی الارب ). آصرة، یعنی آنچه مایل گرداند شخص را به چیزی . (ناظم الاطباء). رجوع به ...
اصر. [ اُ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ اصار. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). رجوع به اصار شود.
اصر. [ اُ ] (ع اِ) رجوع به اَصْر شود.
عاثر. [ ث ِ ] (ع ص ) شکوخنده . لغزنده . (ناظم الاطباء). || دروغگو. (اقرب الموارد).
آثرَ (اوستایی) 1ـ کنار رفتن، دورشدن، استعفا دادن 2ـ راه 3ـ دم، نَفَس.
هنایش، هنود
(تاثیر / effect)
از یات (= فعل) هنودن
ریشه ی کهن: خْشناتای (= اثر قانع کننده)
(= نشان) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پَدا (سنسکریت)
ژیتاب (سنسکریت: چیتاورْتی) اثری از او نماند= ژیتابی از او نماند.
(= کار هنری ـ نوشتاری) این واژه عربی است و پارسی آن این می باشد:
واشا (سنسکریت)؛ اثر هنری= واشای هنری