عسودة
نویسه گردانی:
ʽSWD
عسودة. [ ع ِس ْ وَدْ دَ ] (ع اِ) مؤنث عِسودّ.(از اقرب الموارد). رجوع به عسود شود. || کرمکیست سپید که کنیت آن بنت النقاء است و بدان انگشتان دوشیزگان ملیح را تشبیه دهند. (منتهی الارب ). کرمکی است سپیدرنگ مانند قطعه ای از پیه و شحم که آن را بنت النقاء گویند و انگشتان جواری بدان تشبیه میشود، و گویند نقا غیر از عضرفوط است . (از اقرب الموارد). ج ، عَساوِد، عسودات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
چمن آسوده . [ چ َ م َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کنایه از مرغانی که در چمن زمزمه پرداز باشند و این در مقابل مرغان گرفتار است . (از آنندراج ). سرود...
آسوده خاطر. [ دَ / دِ طِ ] (ص مرکب ) آسوده دل . فارغ البال : آسوده خاطرم که تو در خاطر منی گر تاج می فرستی و گر تیغ می زنی .سعدی .
آسوده کاری .[ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عطلت . بیکاری : دلم بگرفت از این آسوده کاری که آسایش بود بنیاد خواری .(ویس و رامین ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
آسوده خاطری . [ دَ / دِ طِ ] (حامص مرکب ) صفت و چگونگی آسوده خاطر. فراغ ِ بال .