عشق باختن . [ ع ِ ت َ ] (مص مرکب ) اظهار عشق ودوستی شدید کردن . عشقبازی کردن . عشق ورزیدن . (فرهنگ فارسی معین ). تغازل با یکدیگر. مغازله
: سعدی همه روزه عشق میباز
تا در دو جهان شوی به یک رنگ .
سعدی .
کسی بعیب من از خویشتن نپردازد
که هرکه مینگرم با تو عشق میبازد.
سعدی .
عشقبازی چیست سر در پای جانان باختن
با سر اندر کوی دلبر عشق نتوان باختن .
سعدی .
نیست آسان عشق با خوبان نوخط باختن
تخته ٔ مشق عتاب و ناز می باید شدن .
صائب (از آنندراج ).