اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عشق گفتن

نویسه گردانی: ʽŠQ GFTN
عشق گفتن . [ ع ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) سلام کردن . (ناظم الاطباء). به معنی مصدر عشق زدن است . (از آنندراج ). رجوع به عشق و عشق زدن شود :
ز من عشقی بگو دیوانگان عشق راوحشی
که من زنجیر کردم پاره از دارالشفا رفتم .

وحشی (از آنندراج ).


به بوستان تو عشقی بلند میگویم
چو شبنم از گل رویت نبود میشویم .

صائب (از آنندراج ).


شدم پائین نافش گام چندی
حیا را گفته ام عشقی بلندی .

حکیم زلالی (در تعریف دختر زال ، از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.