اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عشوة

نویسه گردانی: ʽŠW
عشوة. [ ع َش ْ وَ ] (ع اِ) اسم المرة است از مصدر عَشْو. (از اقرب الموارد). رجوع به عشو شود. || تاریکی ، یا از اول شب تا ربع آن : مضی من اللیل عشوة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کار ناپیدا نمودن و کردن . (منتهی الارب ): أوطاه عشوة؛ او را بر امری ملتبس و مشتبه واداشت ، و آن را هنگامی گویند که به وی از امری سرگردان کننده خبر دهدو یا از امری خبر دهد که دچار گرفتاری گردد. (از اقرب الموارد). عِشْوة. عُشْوة. و رجوع به عشوة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
عشوه انگیز. [ ع ِش ْ وَ / وِ اَ ] (نف مرکب ) عشوه انگیزنده . فریبنده . کرشمه انگیز : خنجر سرتیزش چون مژگان خوبان عشوه انگیز، خونریز. (حبیب السی...
عشوه پرداز. [ ع ِش ْ وَ / وِ پ َ ] (نف مرکب ) عشوه پردازنده . دارای ناز و کرشمه . (ناظم الاطباء). آنکه ناز و کرشمه کند. دارای ناز و غمزه . (فرهن...
عشوه دادن . [ ع ِش ْ وَ / وِ دَ ] (مص مرکب ) فریب دادن . فریفتن . گول زدن : من ندانستم که کار این قوم بدین منزلت است و عشوه دادند مرا ب...
عشوه خریدن . [ ع ِش ْ وَ / وِ خ َ دَ ] (مص مرکب ) پذیرفتن عشوه . خریداری ناز و کرشمه . فریب خوردن . گول خوردن : و طغرل را گفت شاد باش ای کا...
عشوه خوردن . [ ع ِش ْ وَ / وِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) فریب خوردن .گول خوردن : حمدونه این عشوه ها چون شکر بخورد و بر آب کار سوی ماهی ر...
عشوه پردازی . [ ع ِش ْ وَ / وِ پ َ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت عشوه پرداز. (فرهنگ فارسی معین ). ناز و کرشمه کردن . عشوه کردن .
عشوه فروختن . [ ع ِش ْ وَ / وِ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) عشوه نشان دادن . فریب آوردن . فریفتن : دل عشوه میفروخت که من مرغ زیرکم اینک فتاده در...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.