اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عشوه ده

نویسه گردانی: ʽŠWH DH
عشوه ده . [ ع ِش ْ وَ / وِ دِه ْ ] (نف مرکب ) عشوه دهنده . فریب دهنده . فریبکار :
شه وزیری داشت رهزن عشوه ده
کاو بر آب از مکر بربستی گره .

مولوی .


بگو آنچه دانی که حق گفته به
نه رشوت ستانی و نه عشوه ده .

سعدی .


دنیا زنیست عشوه ده ودلستان ولیک
با کس همی بسر نبرد عهد شوهری .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.