عصا
نویسه گردانی:
ʽṢA
عصا. [ ع َ ] (ع مص ) عصا به دست گرفتن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عصا برگرفتن . || مانند چوب دستی گرفتن شمشیر را، و به شمشیر زدن کسی را به ضرب چوب دستی . (از منتهی الارب ). گرفتن شمشیر را مانند عصا، یا زدن با شمشیر مانند زدن به عصا. (از اقرب الموارد). ریشه ٔ آن هم واوی و هم یایی آمده است ، و برخی گویند واوی آن در ضرب شمشیر، و یائی آن در ضرب عصا بکار رود، و بعضی عکس آن را ذکر کرده اند، و برخی هر دو حالت را در هر دو معنی مستعمل دانسته اند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
عصا. [ ع َ ] (ع اِ) چوب . (منتهی الارب ). عود. (اقرب الموارد). || چوب دستی ، مؤنث آید. (منتهی الارب ) (دهار) (غیاث اللغات ) (ترجمان القرآن ج...
عصا. [ ع َ ] (اِخ ) جایگاهی است بر ساحل فرات بین هیت و رحبة، و اسب جذیمه ٔ ابرش بدانجا منسوب است . (از معجم البلدان ).- یوم العصاء و خیفق ...
عصا. [ ع َ ] (اِخ ) نام اسب جذیمة الابرش است . (از منتهی الارب ). نام اسبی است ازآن جذیمة الابرش که آنقدر از او سواری گرفت تا نیرویی در و...
عصا زدن . [ ع َ زَ دَ ] (مص مرکب ) با تکیه دادن سر عصا بر زمین حرکت کردن . رفتن با تکیه دادن عصا بر زمین .
شق عصا. [ ش ِق ْ ق ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) (آنندراج ). خلاف . مخالفت . جدایی . از جماعت جداشدن . کناره کردن از جماعت . رأی خلاف جماعت ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
عسا. [ ع َ ] (اِ) ملج است ، و کشوث را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویة).
عساء. [ ع َ ] (ع مص ) درشت و خشک گردیدن نبات و سطبر شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سخت خشک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). عَسی ̍. (اقر...
عساء. [ ع َ ] (ع اِ) قدح بزرگ .(منتهی الارب ) (آنندراج ). عُس ّ. و رجوع به عس شود.
عثاء. [ ع َث ْ ثا ] (ع اِ) مار. (اقرب الموارد). در منتهی الارب به تخفیف ثاء ضبط شده است .