عصر
نویسه گردانی:
ʽṢR
عصر. [ ع َ ص َ] (ع اِ) بامداد. || شبانگاه . (منتهی الارب ). از عَشی ّ تا سرخ شدن آفتاب . (از اقرب الموارد). || نماز دیگر. || زندان . || گروه و قبیله . || باران ریزان . عطیه . (منتهی الارب ). عَصْر. و رجوع به عَصْر شود. || پناه جای و جای رهایی . (منتهی الارب ). ملجاء ومنجاة. (اقرب الموارد). || گرد. (منتهی الارب ). غبار. (اقرب الموارد). || ما بینهماعصر و لا یصر و لا أعصر و لا أیصر؛ مابین آنها دوستی و مودت است نه خویشی و قرابت . (از اقرب الموارد).
- بنوعصر ؛ نام قبیله ای از تازیان است . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
هنایش، هنود
(تاثیر / effect)
از یات (= فعل) هنودن
ریشه ی کهن: خْشناتای (= اثر قانع کننده)
(= علت) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
روگا، رَپَس (سنسکریت) در اثرِ= به علتِ: به روگای، به رَپَسِ؛ در اثر توفان، درخت ها شکسته شد؛ به روگای ت...
(= دنبال، پِی) این واژه عربی است و پارسی آن این است:
ژیپی (کردی: جی پی) بر اثرِ= به دنبالِ، در پِیِ، با آمدنِ. بر اثر ترافیک، خیابان بسته شد؛ به ژیپی...
در اثر: یعنی به سببِ. به علتِ. در اثر وبا کودکان مردند. بر اثر: یعنی به دنبالِ، در پی؛ بر اثر توفان درختان شکسته شد. (از کتاب غلط ننویسم ابوالحسن نجفی...
بر اثر: یعنی به دنبالِ، در پی؛ بر اثر توفان درختان شکسته شد. در اثر: یعنی به سببِ. به علتِ. در اثر وبا کودکان مردند. (از کتاب غلط ننویسم ابوالحسن نجفی...
اثر واژه ای عربی است و پارسی جایگزین این دو واژه اینهاست:
شِویناک، شِوینار (شوین= اثر؛ کردی + پسوند یاتاکی (= فاعلی) «اک، ار»)
عالی اثر. [ اَ ث َ ] (ص مرکب ) بلند. رفیع. والا : مساحت مملکت اسکندر در نظر همت عالی اثرش تنگ تر از حوصله ٔمردم بخیل است . (حبیب السیر ج 4 از...
نصرت اثر. [ ن ُ رَ اَ ث َ ] (ص مرکب ) مظفر. منصور. پیروز. (ناظم الاطباء). نصرت آیت .ظفرقرین : در فصل پائیز دامن کوه الوند به عسکر نصرت اثر پوشید...
اصطلاحی فقهی است و درلغت یعنی سختی و دشواری. و در احکام اسلام به موجب قاعده نفی عسر و حرج در مواردی رفع احکام اولیه شود. چنانکه اگر کسی نتواند نماز ق...
شِوینی (نگاه کنید به اثر= پیامد، تأثیر)