اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عصر

نویسه گردانی: ʽṢR
عصر. [ ع َ ص َ] (اِخ ) ابن عوف بن عمرو، از بنی أفصی بن عبدالقیس . جدی است جاهلی و بسیاری به وی نسبت دارند، از آن جمله است منذربن عائذ صحابی ، که به أشج عصری شهرت دارد،و خلیدبن حسان عصری . (از الاعلام زرکلی از اللباب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
اسر. [ اَ س َ ] (ع اِ) آبگینه . شیشه . (مهذب الاسماء).
اسر.[ اَ س َرر ] (ع ص ) اَجوف . میان کاواک . (منتهی الارب ).میان تهی . (زوزنی ). پوک . || نیزه ٔ میان تهی . (مهذب الاسماء). || آنکه در کار کسی...
اسر. [ اُ ] (اِخ ) شهری بحزن از زمین بنی یربوع بن حنظلة و نیز یُسُر گویند. (معجم البلدان از نصر).
اسر. [ اِس ْ س ِ ] (اِخ ) ۞ رودی قرب تلمسان در الجزائر.
اسر. [ اَ س ُ] (از سانسکریت ، اِ) (از سانسکریت اسوره ۞ ) بیرونی در تحقیق ماللهند، در عنوان «فی اجناس الخلائق و اسمائهم » آورده : الایمان و ال...
اسر. [ ] (اِخ ) یکی از فرزندان یعقوب . (مجمل التواریخ و القصص ص 194). و در طبری ص 355 اشر آمده .
(= نشان) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: پَدا (سنسکریت) ژیتاب (سنسکریت: چیتاورْتی) اثری از او نماند= ژیتابی از او نماند.
(= کار هنری ـ نوشتاری) این واژه عربی است و پارسی آن این می باشد: واشا (سنسکریت)؛ اثر هنری= واشای هنری
(= پیامد، تأثیر) این واژه عربی می باشد و پارسی آن اینهاست: شِوین (کردی) هَنود (پارسی دری) اثر دارو= شوین دارو
آثرَ (اوستایی) 1ـ کنار رفتن، دورشدن، استعفا دادن 2ـ راه 3ـ دم، نَفَس.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۹ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.