اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عضب

نویسه گردانی: ʽḌB
عضب . [ ع َ ض َ ] (ع مص ) شکسته گردیدن شاخ و شکافته گوش شدن . (از منتهی الارب ). اعضب شدن قوچ و ناقه . (از اقرب الموارد). و رجوع به اعضب شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عزب خانه . [ ع َزَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جایی که مردان مجرد گرد آیند و با زنان بطور مشروع یا نامشروع مباشرت کنند. (فرهنگ فارسی معین ). خانه ...
عزب دفتر. [ ع َ زَ دَ ف َ ] (اِ مرکب ) محرر و نویسنده ٔ دفتر، و آنکه در دفتر محاسبات شغل مخصوصی ندارد. (ناظم الاطباء). کلمه ٔ عزب در اینجا اصلش ...
عزب نویس . [ ع َ زَ ن ِ ] (نف مرکب ) ۞ دفترنویس و کسی که نام عزبان را نویسد. و رجوع به عزب شود. || محاسب .
جدا و دور ساختن (فروانفر) چو وحدتست عزبخانة یکی¬گویان تو روح را ز جز حق چرا عزب کنی (6/3061/7) غزلیات شمس
نیت پاکی و لازم گرفتن و صبر گزیدن بر کسی , صبر نکو کردن
ازب العقبة.[ اَ زَب ْ بُل ْ ع َ ق َ ب َ ] (اِخ ) نام شیطانی است .
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.