عضل
نویسه گردانی:
ʽḌL
عضل . [ ع ِ ] (ع ص ) مرد زیرک . (منتهی الارب ). داهیة. (اقرب الموارد). || سخت درشت .(منتهی الارب ). سخت زشت و قبیح . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
پرورش یافتگان ازل . [ پ َرْ وَ رِ ت َ / ت ِ ن ِ اَ زَ ] (ترکیب اضافی ، ا مرکب ) انبیاء و اولیاء. (آنندراج ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.