اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عضیض

نویسه گردانی: ʽḌYḌ
عضیض . [ ع َ ] (ع اِ) سخت گزیدن . (منتهی الارب ). گزیدگی سخت و شدید. (از اقرب الموارد). || قرین و همسال مرد. (منتهی الارب ). قرین . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
کلاته عزیز. [ ک َ ت ِ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
عزیز الصغیر. [ ع َ زُص ْ ص َ ] (ع اِ مرکب ) قنطوریون صغیر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قنطوریون شود.
عزیز الکبیر. [ ع َ زُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) قنطوریون کبیر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قنطوریون شود.
عزیز گردانیدن . [ ع َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) عزیز کردن . گرامی داشتن . اعزاز. رجوع به عزیز و عزیز کردن و عزیز داشتن شود.
عبدالعزیز بن محمد نَسَفی (نخشبی)، معروف به عزیزالدین نسفی از عرفای فارسی ‌نویس برجسته سدهٔ هفتم هجری بود. وی ﻗﺴﻤﺖ ﻋﻤﺪه ﻋﻤﺮ ﺧﻮد را در ﺧﻮارزم گذرانید و ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.