اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عضین

نویسه گردانی: ʽḌYN
عضین . [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عِضة در حال نصب وجر. عضون . پاره ها. (ترجمان القرآن جرجانی ). پاره پاره . و یا سحر و کهانت : الذین جعلوا القرآن عضین . (قرآن 91/15)؛ آنانکه ساختند قرآن را پاره پاره یعنی بخش کردند قرآن را به چندین وصف باز نمودند ازسحر و شعر و کهانت . (آنندراج ). رجوع به عِضة شود.
عضیوط[ ع ِ ی َ ] (ع ص ) آنکه وقت جماع حدث کند و گه اندازد، یا اینکه قبل از دخول انزال آیدش . (از منتهی الارب ). ۞ رجوع به عظیوط شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
گل آذین . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) ۞ وضع قرار گرفتن گلها به روی ساقه و یا شاخه ها گل آذین نامیده میشود. گل آذین شامل دو دسته است : اول - گل آذین...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
عزین آباد. [ ع َ ] (اِخ )دهی از دهستان کیلخواران بخش مرکزی شهرستان شاهی . سکنه ٔ آن 160 تن . آب آن از چاه . محصول آن پنبه ، غلات ، کنجد و ص...
ازین سو. [ اَ ] (حرف اضافه + صفت + اسم ) مخفف از این سو. از این جهت . از این طرف : ازین سو و زان سو پرستندگان پس پشت و پیش اندرون بندگان...
آذین بند. [ ذیم ْ ب َ ] (نف مرکب ) شهرآرای .
ازین پس . [ اَ پ َ ] (ق مرکب ) مخفف از این پس . از حالا. از این ببعد : بدو گفت هرگز تو در خان من ازین پس نباشی نگهبان من چنین داد پاسخ ور...
ازین رو. [ اَ ] (حرف ربط مرکب ) رجوع به از این رو شود.
ازین سان . [ اَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مخفف از این سان . از این گونه . از این قبیل . زینسان (مخفف آن ) : بود دانشومند و هم پهلوان نبیند کسی پیر...
ازین سپس . [ اَ س ِ پ َ] (ق مرکب ) مخفف از این سپس . بعد از این . من بعد.
آذین زدن . [ زَ دَ] (مص مرکب ) آذین بستن : و بتمامت ممالک آذینها بزنند. (تاریخ طبرستان ). فرمود تا بخروارها زرو جواهر و جامه ها با مهد و عماری...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.