عطار
نویسه گردانی:
ʽṬAR
عطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ ) (ابوحمزه ٔ...) تابعی است . و رجوع به ابوحمزه ٔ عطار در همین لغت نامه و اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 141 شود.
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
اتار.[ اَت ْ تا ] (اِ) رشته ٔ کمند. رجوع به اَتَر شود.
اتآر. [ اِت ْ ] (ع مص ) اِتآر بصر؛ تیز نگریستن . (تاج المصادر بیهقی ). || در پی کسی نگران ماندن . || زدن کسی را بچوب دستی و عصا.