اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عطسه زدن

نویسه گردانی: ʽṬSH ZDN
عطسه زدن . [ ع َ س َ / س ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) عطسه دادن . عطسه کردن :
گر تو از بوی مشک عطسه زنی
هر که حاضر دعات بسراید.

خاقانی .


یرحمک اﷲ زد آسمان که دم صبح
عطسه ٔ مشکین زد از صبای صفاهان .

خاقانی .


هر دم هزار عطسه ٔ مشکین زد از تری
مغز جهان ز رایحه ٔ عنبر سخاش .

خاقانی .


- عطسه زدن صبح ؛ کنایه از برآمدن آفتاب :
چون نافه ٔ مشک شب بسوزد
بس عطسه که آن زمان زند صبح .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.