اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عطف

نویسه گردانی: ʽṬF
عطف . [ ع ِ ] (ع اِ)کرانه و جانب . (از منتهی الارب ). جانب هر چیز. (از اقرب الموارد). یک سوی گردن و یک سوی مردم . (دهار). جانب . (ترجمان القرآن جرجانی ). عطفاالرجل ؛ دو جانب شخص . (از منتهی الارب ). دو جانب و دو سوی شخص از سر و تارک . (از اقرب الموارد). || بغل . (منتهی الارب ). اِبط. (اقرب الموارد). || عطف القوس ؛ گوشه ٔ کمان . (منتهی الارب ). «سیة» در کمان . (از اقرب الموارد). || تعرج الفرس فی عطفیه ۞ ؛ آن اسب به چپ و راست خود خم شد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || عطف الطریق ؛ بر سوی راه . (منتهی الارب ). «قارعة» و میان راه . (از اقرب الموارد)، تنَّح عن عطف الطریق ؛ از میان راه دور شو. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَطف . و رجوع به عَطف شود. || هو ینظر فی عطفیه ؛ یعنی او معجب و خودپسند است . (از اقرب الموارد). و آن اشاره است به اعجاب او، یعنی او در شگفت است به نفس یا به لباس خویش . (از منتهی الارب ). || جاء ثانی عطفه ؛ بیامد با فراخی حال یا گردن پیچان یا متکبرانه و اعراض کنان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ثنی عنی عطفه ؛ روی گردانید و بازگشت . (از منتهی الارب ). اعراض کرد و جفا نمود. (از اقرب الموارد). || هر چه از جسد و بدن که خم شود. (از اقرب الموارد). || دوش . (مهذب الاسماء). ج ، أعطاف و عِطاف و عُطوف . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
عطف . [ ع َ ] (ع مص ) میل کردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مهربانی کردن بر کسی . (از منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر...
عطف . [ ع َ ] (ع اِ) عطف الطریق ؛ بر سوی راه . گویند تنح عن عطف الطریق ؛ یعنی از میانه ٔ راه دور شو. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عِط...
عطف . [ ع َ ] (اِخ ) (ذوالَ ...) جایگاهی است در نجد و نام آن در شعر یزیدبن طثریة آمده است . (از معجم البلدان ).
عطف . [ ع َ طَ ] (ع اِمص ) درازی پلک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) گیاهی است که بر درخت پیچد و آن را برگ نباشد، یکی آن عطفة ...
عطف . [ ع ُ ] ۞ (ع ص ، اِ) ج ِ عَطوف . (منتهی الارب ). رجوع به عطوف شود. || ج ِ عاطف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عاطف شود. || ...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: غراخ qerâx (کردی) **** فانکو آدینات 09163657861
در نامه های اداری به منظور "استناد کردن" و "اشاره کردن به" نامه یا سند یا مذاکره ای استفاده می شود.
(= زمان به یاد ماندنی، مرحله ای که در آن جهت یا سرعت یک فرایند، تغییر می کند): این واژه اَرَبی است و پارسی آن این می باشد: گاس آمروت gãs ãmrut (گاس= ...
عطف نسق . [ ع َ ف ِ ن َ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در اصطلاح علم نحو، عبارت است از عطف به حرف . (کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به عطف ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.