عظا
نویسه گردانی:
ʽẒA
عظا. [ ] (اِ) نوعی از صدف است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویه ).
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
اذا. [ اِ ] (ع حرف ربط) چون . وقتی . (غیاث اللغات ). || پس . (غیاث اللغات ). و تکون للمفاجاةو لغیرها. (منتهی الارب ). ناگاه . (غیاث اللغات )....
اضا. [ اَ ] (ع اِ) اَضی ̍. ج ِ اَضاة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به اضاة شود.
ازا. [ اَ ] (اِ) رجوع به آزا شود. || در فرهنگ شعوری بنقل از وسیلةالمقاصدمصطکی و ژاژ آمده است . گمان میکنم ازوا و ازوی باشد و ژاژ هم وُژ و...
عضاء. [ ع َ ] (ع اِ) جانوری است بزرگتر از وزغه . عظاء. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به عظاء شود.
ازاء. [ اِ ] (ع ص ، اِ) مقابل . برابر. (منتهی الارب ). حِذاء. روبروی . رویاروی . قِبال . تِجاه . || سبب زندگانی یا سبب فراخی عیش و افزونی آن...
ازاء. [ اِ ] (ع مص ) مقابل و برابر شدن . (منتهی الارب ). مقابلة. (غیاث ). برابر شدن چیزی با چیزی . (وطواط). موازات .
اضاء. [ اِ ] (ع اِ) پالیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مبطخه یا محل خربزه . (از قطر المحیط). جالیز. اضاءة. (اقرب الموارد). رجوع ب...
اضاء. [ اَ ] (اِخ ) وادیی است . (از معجم البلدان ).
اذاً. [ اِ ذَن ْ ] (ع ق ) فاذاً. آنگاه : ام لهم نصیب من الملک فاذاً لایؤتون الناس نقیراً. (قرآن 53/4)؛ نه که مر ایشان راست بهره از پادشا...
ازآء. [ اِزْ ] (ع مص ) پر شدن شکم چندانکه گران شود و جنبش نتواند.