اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عقل کل

نویسه گردانی: ʽQL KL
عقل کل . [ ع َ ل ِ ک ُل ل ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به معنی عقل اول است که کنایه از نور محمدی و جبرئیل و روح و عرش عظیم باشد. (برهان ) (غیاث ). عقل اول از عقول عشره ٔ مشائیین . علت اولی . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به عقل اول شود :
ای سایه ٔ حق که عقل کل را
زاخلاق تو دایگان ببینم .

خاقانی .


این سخن هائی کی از عقل کل است
بوی آن گلزار و سروسنبل است .

مولوی .


عقل کل را آبگینه ریزه در پای اوفتاد
بس که سنگ تجربت بر طاق مینائی زدم .

سعدی .


|| در اصطلاح علم رمل ، عقل کل و عقل فقط به معنی طریق است که آن نیز از مصطلحات رمل است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به طریق شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
این دو واژه اربی است؛ و پارسی جایگزین این است: ویسپاکاس vispâkâs (پهلوی)
لوگوس. (در انگلیسی :Logos /ˈloʊɡɒs/, UK /ˈlɒɡɒs/, or US /ˈloʊɡoʊs/; Greek: λόγος ). برای درک واژهٔ «لوگوس» باید پیش‌زمینه‌های یونانی و یهودی آن را بر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.