اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عقیق

نویسه گردانی: ʽQYQ
عقیق . [ ع َ ] (اِخ ) قریه ای است در نزدیکی سواکن از ساحل بحر، در بلاد بجاه . محصول آن تمر هندی است .و بر این لغت «ال » داخل نشود. (از معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عقیق ناب . [ ع َ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از لب معشوق . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). || کنایه از شراب انگوری . (برهان ) (آنندرا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
عقیق ابلق . [ ع َ ق ِ اَ ل َ] (ترکیب وصفی ) عقیق دورنگ . (آنندراج ) : کم شد از گریه بسکه خون جگرشد عقیق سرشک من ابلق .شفیع اثر (از آنندراج )...
عقیق جگری . [ ع َ ق ِ ج ِ گ َ ] (ترکیب وصفی ) نوعی از عقیق قیمتی که به رنگ جگر می باشد. (آنندراج ) : نشان آتش لعل تو میدهد بنظرگران بهاست ...
عقیق مذاب . [ ع َ ق ِ م ُ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از اشک خونین باشد. (آنندراج ). || کنایه از می سرخ : هوای مشرق تارتر از سیاه شبه ...
عقیق رومی . [ ع َ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عقیقی که در روم به دست آید و آن تیره رنگ است و در وی خطهای سفیدخفی باشد. (فرهنگ فارسی م...
عَقیق سلیمانی یا سنگ باباقوری یا خلنگ نوع رگه‌دار سنگ یمانی (chalcedony) است. سنگ یمانی خود گونه‌ای از در کوهی (کوارتز) است. رنگ رگه‌های عقیق سلیما...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.