اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عکس زدن

نویسه گردانی: ʽKS ZDN
عکس زدن . [ ع َ زَ دَ ] (مص مرکب ) پرتو افکندن :
چو خورشید زد عکس بر آسمان
پراکند بر لاجوردارغوان .

فردوسی .


یک آتش از قنینه زده عکس بر سهیل
یک آتش از تنوره زده نور بر قمر.

امیر معزی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.