عک-وة. [ ع َک ْ وَ
/ ع ُ ](ع اِ) «نونه » و چاهک زنخدان . (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ).
۞ چاه زنخ . چال چانه . || میانه و راست از هر چیزی . (منتهی الارب ). وسط. (اقرب الموارد). || بن زبان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بن دنب ستور. (منتهی الارب ). اصل و بن دم دابه ، آنجا که خالی از موی باشد. (از اقرب الموارد). || پی است که شکافته دو تاه بافند، مانند دم فوطه و نیفه ٔ درشت . (منتهی الارب ). عصب و پی است که شکافته شود وبافته شود چون مخراق و تازیانه . (از اقرب الموارد). || درشت از هر چیزی . (منتهی الارب ). غلیظ از هر چیزی . (از اقرب الموارد). || معظم هرچیزی . ج ، عِکاء. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)،و عُکّی ̍. (منتهی الارب ). و عُکاً. (اقرب الموارد).