علاء
نویسه گردانی:
ʽLAʼ
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن بکربن عبدرب . رجوع به مکوزه ابوالعمر علاء شود.
واژه های همانند
۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
علاء. [ ع َ ](اِخ ) ابن زهیر. تابعی است . رجوع به ابوزهیر شود.
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیاد. تابعی و محدث است . رجوع به ابومحمد شود.
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیدل . محدث است . رجوع به ابومحمد شود.
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن سلمة. محدث است . رجوع به ابوالهیثم شود.
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن عاصم غسانی . قلیل الشعر است . (ابن الندیم ).
علاء. [ ع َ ] (اِخ )ابن عبدالرحمن حضرمی حرقی ، مولای حرقه . تابعی است .
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم . تابعی است . رجوع به ابوعون شود.
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن فضل بن عبدالملک . محدث است . رجوع به ابوهذیل شود.
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سیار. تابعی است . رجوع به ابوسیار شود.
باغ علاء. [ غ ِ ع َ ] (اِخ ) باغی بوده است به یزد: چون زمان بنی امیه شد مروان حمار یزد را بمولای خود علاء طوفی داد، علاء به یزد آمد و در ...