علاءالدین
نویسه گردانی:
ʽLAʼʼLDYN
علاءالدین . [ ع َ ئُدْ دی ] (اِخ ) مسعودشاه بن رکن الدین فیروزشاه . هفتمین تن از سلاطین ممالیک است که از 639 تا 644 هَ . ق . سلطنت کرد. وی که قبلاً در زندان بود و در هشتم ذیقعده ٔ 639 در دهلی جلوس کرد، و امر وزارت را به خواجه مهذب الدین داد، در 643 این خبر شایع شد که لشکر مغول از جانب قندهار و طالقان بنواحی سند آمده اند و اوچهه را محاصره کرده اند. مسعودشاه متوجه دشمنان گشته . چون مغولان از توجه وی خبر یافتند از ظاهر اوچهه برخاسته و به خراسان شتافتند. در این هنگام مسعودشاه از کار مملکت غفلت کرد وبه عیش و عشرت پرداخت و اختلال در احوال مملکت پدید آمد. امرا در خفیه قاصدی نزد عم او سلطان ناصرالدین محمود که در بهرایج بود فرستادند و ناصرالدین بسرعت هرچه تمامتر بصوب دهلی در حرکت آمده و مسعودشاه را گرفت و زندانی کرد. مسعود در زندان درگذشت . (از طبقات سلاطین اسلام ص 268) (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 622).
واژه های همانند
۱۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
علاءالدین طاووسی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) (شیخ ...) یحیی بن عبدالمطلب قزوینی شافعی . وی مدرس مدرسه ٔ مستنصریه ٔ بغداد بود. او راست : شرح ا...
علاءالدین سلجوقی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ س َ ] (اِخ ) کیقباد اول . دوازدهمین تن از سلاجقه ٔ آسیای صغیر که از 616 تا634 هَ . ق . سلطنت کرد. (طبقات س...
علاءالدین سلجوقی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ س َ ] (اِخ ) کیقباد ثانی . هجدهمین و آخرین تن از سلسله ٔ سلاجقه ٔ آسیای صغیر (روم ) که از 696 تا700 هَ . ق ...
علاءالدین بهمانی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ب َ ] (اِخ ) علی بن عبداﷲ. رجوع به علی ... شود.
علاءالدین بغدادی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ب َ ] (اِخ ) علی بن محمد. رجوع به علی ... شود.
علاءالدین بسطامی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ب ِ / ب َ ] (اِخ ) علی بن محمد. رجوع به مصنفک شود.
علاءالدین باخرزی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ خ َ ] (اِخ ) رجوع به علاءالدین صانعی شود.
علاءالدین ایلخانی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ خا ] (اِخ ) رجوع به ابوسعیدبن اولجایتو شود.
علاءالدین سمرقندی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ س َ م َ ق َ] (اِخ ) علی بن محمد. رجوع به علاءالدین قوشچی شود.
علاءالدین سمرقندی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) علی بن یحیی . رجوع به علی ... شود.