اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علز

نویسه گردانی: ʽLZ
علز. [ ع َ ل َ ] (ع مص ) بی آرام گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || چیره شدن سبکی بر شخص . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || چیره شدن قَلَق و تفتگی بر شخص . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خروش کردن . فریاد برآوردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || متمایل شدن . اشتیاق پیدا کردن . || مریض شدن . || (اِ) خروش و اضطراب شدیدی که بر اثر ادامه یافتن مرض یا شدت حرص و غم و اندوه به انسان دست میدهد. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
علز. [ ع َ ل ِ ] (ع ص ) دردناک بی آرام که خواب نکند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
علض . [ ع َ ] (ع مص ) جنبانیدن میخ و از قبیل آن برای برکندن آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
عالز. [ ل ِ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). یاقوت آرد: نام موضعی است که در شعر شماخ آمده است . (معجم البلدان ).
الز. [ اَ ] (ع مص ) لازم شدن چیزی بچیزی یا لازم شدن کسی را. باهم بودن و ترک نکردن . اَلزه وألز به الزاً، لَزِمَه ُ. (از ذیل اقرب الموار...
الز. [ اَ ل َ ] (ع مص ) بی آرام گردیدن . مضطرب شدن . قلق . (از ذیل اقرب الموارد).
الظ. [ ] (علامت اختصاری ) رمز «الظاهر». نشانه و مختصر «الظاهر» یعنی ظاهراً.
الذ. [ اَ ل َذذ ] (ع ن تف ) لذیذتر و بامزه تر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خوشمزه تر. خوش طعم تر.خوشتر. خوش خوراک تر. بمزه تر. خوشخوارتر: و بدارابجرد...
الذ. [ اَل ْ ل َ ] (ع اِ موصول ) رجوع به اَللَّذ و اَلّذی شود.
الذ. [ اِل ِ ] (اِخ ) ۞ شهری در پلوپونز ۞ (شبه جزیره ای در جنوب یونان ). (تاریخ الحکماء قفطی ). رجوع به اِلید شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.