علم شدن . [ ع َ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مشهور و معروف گشتن . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). سرشناس شدن
: دوات و قلم مظهر دانشند
به دانش توان شد به عالم علم .
لبیبی .
هرکه علم شدبه سخا و کرم
بند نشاید که نهد بر درم .
سعدی (گلستان ).
به یُمن دولت منصور شاهی
علم شد حافظ اندرنظم اشعار.
حافظ.
میان جوانان علم شوی ؛ ممتاز گردی . || ظاهر شدن . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء).