اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علم کردن

نویسه گردانی: ʽLM KRDN
علم کردن . [ ع َ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برکشیدن تیغ و مانند آن . (آنندراج ) :
زین ایمنم که تیغ جدایی علم کنی
هر قطره خونم از تو جداگانه پر شده ست .

نورالدین ظهوری (از آنندراج ).


|| مشهور کردن . سرشناس کردن . از میان جمع برآوردن . بر سر زبانها افکندن . || راست کردن . افراشتن . برافراشتن . علم نمودن .
- اوستا علم کردن (در لباس ) ؛ از سرو ته آن زدن .
- دم علم کردن ؛ دم برافراشتن .
- قد علم کردن ؛ قد برافراشتن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
الم قرقر کردن . [ اَ ل َ ق ِ ق ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) تند و بد نوشتن . (یادداشت مؤلف ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.