علوی
نویسه گردانی:
ʽLWY
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) احمدبن ابوبکربن سمیط. از متصوفه است و او راست : منهل الورّاد من فیض الامداد بشرح ابیات القطب عبداﷲبن علوی الحداد.(از معجم المؤلفین ج 1 ص 176 از فهرس التصوف ص 48).
واژه های همانند
۱۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
علوی یمانی . [ ع َ ل َ ی ِی َ ] (اِخ ) یحیی بن قاسم بن عمر ۞ بن علوی حسنی یمانی صنعانی ، ملقب به عزالدین . نحوی و مفسر است که در سال 680...
علوی برقعی . [ ع َ ل َ ی ِ ب ُ ق َ ] (اِخ ) کسی بود که ازبصره خروج کرد. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 152).
خلفای علوی . [ خ ُ ل َ ی ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) خلفای فاطمی . رجوع به خلفای فاطمی در این لغت نامه شود.
امهات علوی . [ اُم ْ م َ ت ِ ع ُ یا ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) علوم و عقول و نفوس و ارواح . (از کشف اللغات ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ) (مؤ...
علوی برسوی . [ ع َ ل َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) از شعرای مرادخان غازی . او را دیوانی است به ترکی . و در کتاب زبدةالاشعار ۞ یک بیت از وی نقل شده ...
سید محمدحسین خان فرزند محمدهادی عقیلی علوی خراسانی شیرازی، پزشک و داروشناس قرن دوازدهم هجری قمری است. محمدحسین خان خواهرزاده حکیم محمدهاشم علوی خان شی...
علوی جزائری . [ ع َ ل َ ی ِ ج َ ءِ ] (اِخ ) علی بن عثمان بن علی بن عمر علوی طولقی جزائری حسنی خلوتی مالکی . رجوع به علی طولقی شود.
علوی مدائنی . [ ع َ ل َ ی ِ م َ ءِ ] (اِخ ) قاسم بن محمدبن هشام (یا هاشم ) مدائنی . از علمای ریاضی قرن سوم و چهارم هجری . رجوع به قاسم بن ...
علوی صنعانی . [ ع َ ل َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) حسن بن علی بن داود مؤیدی زیدی ، ملقب به الناصر لدین اﷲ. رجوع به علوی زیدی شود.
علوی صنعانی . [ ع َ ل َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) یحیی بن قاسم بن عمربن علی علوی حسنی یمانی صنعانی ، ملقب به عزالدین . رجوع به علوی یمانی شود.