علوی
نویسه گردانی:
ʽLWY
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) احمدبن زین بن علوی بن احمد. از متصوفه ٔ حضرموت . رجوع به علوی حبشی شود.
واژه های همانند
۱۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) عباس بن سلطان عبدالرحمان علوی ، مکنی به ابوالفضل . او را مجموعه ایست . وفات وی در سال 1296 هَ . ق . بود. (از معجم ا...
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن ابراهیم بن اسماعیل بن عبداﷲبن عبدالرحمان بن محمدبن یوسف علوی یمانی زبیدی . رجوع به علوی زبیدی شود...
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن محمد یوسف بن عمربن علی بن ابی بکر علوی زبیدی یمانی حنفی ، ملقب به وجیه الدین . رجوع به علوی زبیدی ...
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) عبدالسلام بن عمر علوی حسنی . رجوع به علوی حسنی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) عبدالسلام الضریربن سلطان محمدبن عبداﷲبن اسماعیل علوی حسنی . رجوع به علوی حسنی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) عبدالصمدبن عبداﷲ علوی دامغانی ، ملقب به شمس الدین . رجوع به علوی دامغانی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) عبداﷲبن علی بن ابی المحاسن بن سعدبن مهدی علوی محمدی . رجوع به علوی محمدی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) عبیداﷲبن علی بن ابراهیم بن حسن بن عبیداﷲبن عباس علوی . وی فقیه بود و ابتدا در بغداد میزیست ، سپس به مصر رفت و در ...
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) علی بن حسن (یا حسین )، مکنی به ابوالقاسم . از منجمان و ریاضی دانان مشهور قرن چهارم هجری بود. رجوع به ابن أعلم د...
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) علی بن عبداﷲبن احمد علوی حنفی . ادیب مصری . رجوع به علوی حنفی شود.