اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علوی

نویسه گردانی: ʽLWY
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) عمربن علی بن ابی بکر علوی یمنی حنفی ، مکنی به ابوالخطاب . رجوع به علوی یمنی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
مهدی علوی . [ م َ ی ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) شمس الدین ،احمدبن یحیی بن فضل . از سلاله ٔ الهادی الی الحق . پیشوای زیدیه در یمن بود. در هنگام ضعف حکو...
قاسم علوی . [ س ِ م ِ ع َ ل َ] (اِخ ) رجوع به قاسم بن محمدبن هشام یا هاشم شود.
علوی مهدی . [ ع َ ل َ ی ِم َ ] (اِخ ) حاکم قلعه ٔ الموت از جانب سلطان ملکشاه .داستان وی با حسن صباح در جامع التواریخ چنین آمده است : ... ب...
علوی وردی . [ ع َ ل َ ؟ ] (اِخ ) از ادیبان متقدم در اصفهان بود. (از محاسن اصفهان مافروخی ص 32).
علوی یمنی . [ ع َ ل َ ی ِ ی َم َ ] (اِخ ) حسن بن محمدبن احمدبن یحیی یمنی زیدی . ازتاریخ نویسان بود که در سال 670 هَ . ق . وفات کرد. او راست ...
علوی یمنی . [ع َ ل َ ی ِ ی َ م َ ] (اِخ ) سلیمان بن ابراهیم بن عمر علوی تعزی یمنی . محدث و صوفی . رجوع به علوی تعزی شود.
علوی یمنی . [ ع َ ل َ ی ِ ی َ م َ ] (اِخ ) عمربن علی بن ابی بکر علوی یمنی حنفی ، مکنی به ابوالخطاب . فقیه و ادیب و شاعر بود که در سال 664 ه...
علوی سقاف . [ ع َ ل َ ی ِ س َق ْ قا ] (اِخ ) ابن سیداحمدبن عبدالرحمان سقاف شافعی ، بزرگ سادات مکه (متوفی به سال 1080 هَ . ق .). او راست : 1-...
علوی شریف . [ ع َ ل َ ی ِ ش َ ] (اِخ ) محمدبن حسین بن عبیداﷲبن حسین علوی شریف ، مکنی به ابوعبداﷲ. وی ادیب و شاعر و خطیب بود که در جمادی ال...
علوی طبری . [ ع َ ل َی ِ طَ ب َ ] (اِخ ) حسن بن حمزةبن علی بن عبداﷲبن محمدبن حسن بن حسین علوی مرعشی . رجوع به علوی مرعشی شود.
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۷ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.