عله
نویسه گردانی:
ʽLH
عله . [ ع َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر واقع در 47 هزارگزی جنوب شوشتر و در کنار راه تابستانی شوشتر به بندقیر و کنار خاوری رود شطیط. ناحیه ایست دشت و گرمسیر. سکنه ٔ آن 160 تن است . آب آن از رودخانه ٔ شطیط تأمین میشود. این آبادی از دو محل بنام عله ٔ 1 و عله ٔ2 تشکیل شده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
واژه های همانند
۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
اله آت . [ اِ ل ِ ] (اِخ ) ۞ اله آتیک . فلاسفه ٔ یونان قدیم که مشهورترین آنان کسینوفانوس ۞ ، برمانیدس (پارمنید) ۞ و زنون ایلیایی ۞ هست...
آله کلو. [ ل َ / ل ِ ک ُ ] (اِ مرکب ) آلاکلنگ . ذَراریح ، ۞ و آن جانوری است مانند زنبور سرخ و از او باریکتر و نقطه های سیاه دارد. (ریاض الادوی...
اله چوب . [ اَ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) همان آلاچیق یا الاچیق است ، و اصل کلمه ٔ الاچیق همین اله چوب است ، چوب به چوق و چیق تصحیف یافته .- ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اله ئونر. [ اِ ل ِ ءُ ن ُ ] (اِخ ) ۞ یا الینور دُگوین یا داکیتن ۞ . ملکه ٔ فرانسه و سپس ملکه ٔ انگلستان . وی دختر گیوم پنجم آخرین دوک آکیت...
اله سرمه . [ اَ ل َ س ُ م َ / م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قطور بخش حومه ٔ شهرستان خوی ، واقعدر 44 هزارگزی جنوب باختری خوی . کوهستانی و سرد...
اله اموت . [ ] (اِخ ) رجوع به الموت و نزهة القلوب چ لیدن ص 61 شود.
اله وردی . [ اَل ْ لاه وِ ] (ترکی ، اِ مرکب ) رجوع به اﷲوردی شود.
اله آزار. [ اِ ل ِ ] (اِخ ) ۞ رجوع به العازار و الیعازر شود.
اله آزار. [ اِ ل ِ ] (اِخ ) ۞ العازار. معاون و نایب مناب حضرت داود بود. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2609 شود.