علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع ُ لا ] (اِخ ) شهری است به سواد وادی القری . (منتهی الارب ) (از متن اللغة).علا. (معجم البلدان ) (متن اللغة). موضعی است از ناحیه ٔ وادی القری ، که بین آن و شام واقع شده و پیغمبر (ص ) در راه خویش بسوی تبوک در آنجا فرودآمد، و در محلی که نماز گزارد مسجدی ساخته شد. (از معجم البدان ).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۲ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عامر نجار مصری شافعی . رجوع به علی نجار شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عباس بن شیبان دمشقی حنبلی ، مشهور به ابن اللحام و ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عباس توحیدی ، مکنّی به ابوحیان . صوفی و متکلم و حکیم و ادیب و لغوی و نحوی قرن چهارم هجری . رجوع به ابوح...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالحق زرویلی ، مشهور به صغیر و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی صغیر شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالحمید هیتی بغدادی دمشقی صالحی . رجوع به علی هیتی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالرحمان بن احمدبن محمد بکری صدیقی مصری شافعی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی بکری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالرحمان بن خطاب مغربی مصری باجی شافعی ، ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی باجی ش...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالرحمان اجهوری مصری مالکی ، مکنّی به ابوالارشاد و ملقّب به نورالدین . رجوع به علی اجهوری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالرحمان اقاوی ، مشهور به مراکشی . رجوع به علی مراکشی شود.
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن محمدبن عبدالرحمان بغدادی حنفی ، مشهور به آمدی و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی آمدی شود.