علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع ُ لا ] (اِخ ) شهری است به سواد وادی القری . (منتهی الارب ) (از متن اللغة).علا. (معجم البلدان ) (متن اللغة). موضعی است از ناحیه ٔ وادی القری ، که بین آن و شام واقع شده و پیغمبر (ص ) در راه خویش بسوی تبوک در آنجا فرودآمد، و در محلی که نماز گزارد مسجدی ساخته شد. (از معجم البدان ).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۲ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن ابی منصور منجم ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی منجم شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن احمدبن علی بن احمدبن قاسم گیلانی قادری حموی . رجوع به علی گیلانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن احمدبن مضمون صنعانی . رجوع به علی صنعانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن تمیم بن معز صنهاجی ، امیر افریقیه . رجوع به علی صنهاجی (ابن یحیی بن تمیم بن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن راشد وشلی زیدی یمنی . رجوع به علی وشلی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن قاسم صنهاجی جزیری ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی جزیری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن محمد بناء زیدی . رجوع به علی بناء شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن نصربن احمد سامانی . رجوع به علی سامانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یحیی ارمنی ، مکنّی به ابوالحسن . از فرماندهان عصر عباسی . رجوع به علی ارمنی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن یحیی خیوانی صنعانی . رجوع به علی خیوانی شود.