علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع ُ لا ] (اِخ ) شهری است به سواد وادی القری . (منتهی الارب ) (از متن اللغة).علا. (معجم البلدان ) (متن اللغة). موضعی است از ناحیه ٔ وادی القری ، که بین آن و شام واقع شده و پیغمبر (ص ) در راه خویش بسوی تبوک در آنجا فرودآمد، و در محلی که نماز گزارد مسجدی ساخته شد. (از معجم البدان ).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۷۲ ثانیه
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد چتالجه ای رومی حنبلی . رجوع به علی چتالجه ای شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد رومی . مشهور به رضائی . رجوع به علی رضائی شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد رومی حنفی . مشهور به باشماقچی زاده . رجوع به باشمقچی زاده (سیدعلی ...) و پاشمقچی زاده و علی (ابن محمد...
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد قسطمونی رومی خلوتی شعبسانی (علی اطول ...). مشهور به قره باش . رجوع به علی اطول قره باش شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد قیصری رومی حنفی . مشهور به نثاری . رجوع به علی نثاری شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن مصطفی بن بیرمحمد کوتاهیه ای رومی حنفی . ملقب به جبری و مشهور به بلبل زاده . رجوع به علی بلبل زاده شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن مصطفی قیصری رومی حنفی . مشهور به علی فردی . رجوع به علی فردی شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ )ابن موسی بن ابراهیم رومی قوچحصاری . ملقب به علاءالدین . رجوع به علی قوچحصاری و علاءالدین قوچحصاری شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن یحیی آیدینی رومی حنفی . رجوع به علی آیدینی شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن یوسف بن احمد رومی حنفی فناری . ملقب به علاءالدین . رجوع به علی فناری شود.