علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع ُ لا ] (اِخ ) شهری است به سواد وادی القری . (منتهی الارب ) (از متن اللغة).علا. (معجم البلدان ) (متن اللغة). موضعی است از ناحیه ٔ وادی القری ، که بین آن و شام واقع شده و پیغمبر (ص ) در راه خویش بسوی تبوک در آنجا فرودآمد، و در محلی که نماز گزارد مسجدی ساخته شد. (از معجم البدان ).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۴.۹۵ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین قدامه ٔ موسوی ، مکنی به ابوجعفر. ممدوح ادیب صابر ترمذی . رجوع به علی موسوی (ابن حسین ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین قرشی . رجوع به علی قرشی (ابن حسین ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین قمی شیعی ، ملقب به نورالدین . رجوع به علی قمی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین قهستانی ، شاعر، مکنی به ابوبکر. رجوع به علی قهستانی (ابن حسین ...) شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن حسین کاکی . رجوع به علی کاکی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین مروزی حنفی ، ملقب به علاءالدین . رجوع به علی مروزی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین مسرعی ، مشهور به بولاقی . رجوع به علی بولاقی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین مغربی کاتب ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی مغربی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حصین بن مالک بن خشخاش عنبری تمیمی ، مکنی به ابوالحر. رجوع به علی عنبری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حکم بنانی ، مکنی به ابوالحکم . محدث بود و ابوالاشهب از او روایت کند. رجوع به ابوالحکم (علی بن ...) شود.