گفتگو درباره واژه گزارش تخلف علی نویسه گردانی: ʽLY علی . [ ع ُ ] (اِ) ممال عُلی ̍ در فارسی . رجوع به عُلی ̍ شود : جمال حسن معالی ابوالحسن طاهرکه از ثری اثر قدر اوست تا به علی .ادیب صابر. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۴ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن محمدبن خلف بن جبریل منوفی مصری شاذلی ، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی منوف... علی علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن محمدبن وضاح بن محمدبن وضاح شهرابانی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به کمال الدین و مشهور به ابن وضاح... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن نضر. ادیب و نحوی و شاعر بود که پیش از سال 748 هَ . ق . میزیست . او را دیوان شعری است . (از معجم المؤ... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن وفا قرشی انصاری سکندری شاذلی مالکی ، مشهور به ابن وفا و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی قرشی شود... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن هبةاﷲبن محمدبن علی بن مطلب ، ملقّب به مجدالدین و تاج الدین و مکنّی به ابوالمکارم . وی ادیب و نویس... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمد ترکه ٔ اصفهانی ، ملقّب به صائن الدین . رجوع به صائن اصفهانی شود. علی علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدتقی بن محمدرضابن مهدی بحرالعلوم طباطبائی نجفی . رجوع به علی طباطبائی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمد علی آبادی ملقّب به بدرالدین . رجوع به علی علی آبادی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمودبن ابی العزبن احمدبن اسحاق بن ابراهیم کازرونی بغدادی شافعی ، ملقّب به ظهیرالدین . رجوع به علی کازرو... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مرادبن علی بخاری الاصل دمشقی حنفی نقشبندی مشهور به مرادی . رجوع به علی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۳۸ ۱۳۹ ۱۴۰ ۱۴۱ ۱۴۲ صفحه ۱۴۳ از ۵۷۹ ۱۴۴ ۱۴۵ ۱۴۶ ۱۴۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود